سلام دوستای گلم
مرسی که به وبم سر زدین
امیدوارم ازش خوشتون بیاد
نظر یادتون نره
تو نظر سنجی هم شرکت
کنین لطفااااااااااااا
ﺍﺳﻤﺶ ﻋﻠﯿـــــــــﻪ ، ۲ ﺳﺎﻟﺸﻪ ﻃﻔﻠﯽ ...
ﭼﺸﻢ ﭼﭙﺶ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ ﺷﺪﻩ … ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻮﻣﻮﺭ ﭼﺸﻤﯽ ﺑﺪﺧﯿﻢ ﺩﮐﺘﺮﺍ
ﮔﻔﺘﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺁﺏ ﺯﯾﺮ ﭼﺸﻤﺸﻮ ﺑﮑﺸﯿﻢ ﻭ ﺍﻟّﺎ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﺑﻪ ﻣﻐﺰﺵ ﻭ
ﺯﺑﻮﻧﻢ ﻻﻝ ﻣﯿﮑﺸﺘﺶ ﺍﻣّﺎ ﺍﮔﻪ ﺁﺏ ﺯﯾﺮ ﭼﺸﻤﺶُ ﺑﮑﺸﻦ ﻓﺎﺗﺤﻪ ﯼ
ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺧﻮﻧﺪﻩ ﻣﯿﺸﻪ …
ﺭﻓﻘﺎ،ﺧﻮﺍﻫﺮﺍ،ﺑﺮﺍﺩﺭﺍ ﻋﺎﺟﺰﺍﻧﻪ ﺍﺯﺗﻮﻥ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻭﺍﺳﻪ
ﺷﻔﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﻃﻔﻞ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﺩﻋﺎ ﮐﻨﯿﺪ …
ﺑﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍﻩ ﺩﻭﺭﯼ ﻧﻤﯿﺮﻩ ﻣﻤﻨﻮﻥ ﻣﯿﺸﻢ ﺍﮔﻪ
“ ﻫـــﻤــــﺘـــــﻮﻥ ” ﺑﺎﺯﻧﺸﺮ ﻛﻨﯿﺪ ﺗﺎﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺩﻋﺎ
ﮐﻨﻦ ﻭﺍﺳﺶ ...
ﺧﺪﺍﯾﯿﺶ ﺩﻋﺎ ﻛﻨﯿﺪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺑﺰﺍﺭﯾﺪ ﺗﻮ ﻭﺑﺘﻮﻥ ﺑﻌﺪ ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺖ
ﺍﮔﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﯿﺪ ﭘﺎﻛﺶ ﻛﻨﯿﺪ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺩﺧﻮﺍﻫﯽ ﺍﮔﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ
ﺍﯾﻨﻜﻪ ﺑﻪ ﻭﺑﻼﮔﺎﻣﻮﻥ ﺭﺑﻄﯽ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﺍ ﻏﻤﮕﯿﻨﻪ ﯾﺎ ﻗﺸﻨﮓ ﻧﯿﺴﺖ
ﻧﺰﺍﺭﯾﻤﺶ ﻭ ﯾﻪ ﺑﭽﻪ ۲ ﺳﺎﻟﻪ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺩﻋﺎﻫﺎﯼ ﺑﻘﯿﻪ ﻣﺤﺮﻭﻡ
ﻛﻨﯿﺪ ﺷﺎﯾﺪ ﺧﺪﺍ ﺩﻋﺎ ﻫﺎﻣﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺮﺍﻭﺭﺩﻩ ﻛﻨﻪ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﯾﻪ
ﺍﺩﻡ ﻣﺘﺤﻮﻝ ﺑﺸﻪ ﺧﻮﺍﻫــــــــــــــــــــــــــــﺸﺎ
ممنون میشم بیایین به چت رومم مکانی خوبو جذاب منتظرتونم عزیزای دلم
رزیتا چت
rozitachat.ir
خیانت را مدرسه به ما یاد داد… همان جایی که گفت :
جای خالی را پر کنید!
خدایا فکر کنم سرنوشت منو وسط میدون شهر نوشتی ؛
بس که هرکی به من رسید منو دور زد …
هــر چــه تَبـــَـر زدی مــــرا..
زخـــــم نـــشد !
جــــوانـــه شـــد
یه زمانی از محبّت خار ها گُل میشدن
الآن دیگه از محبّت گُل ها هم هار میشوند….
آدمهایی که عشقشون و مثل کانال تلویزیون عوض میکنند ،
آخرش باید بشینن برفک تماشا کنند …
نمی بخشمت به خاطر تمام خنده هایی که از صورتم
گرفتی
به خاطر تمام غم هایی که بر صورتم نشاندی
نمی بخشمت به خاطر دلی که برایم شکستی
به خاطر احساسی که برایم پر پر کردی
نمی بخشمت به خاطر زخمی که با خیانت بر وجودم تا ابد نشاندی
دوســــتـت دارم هـایــــت را بــرای هـــَـر ۲ یـــمــان
فــرسـتــــــــآدی …
هــــَــم مــن … هــــَــم او ..!
خـیـــانـــت میـــکــردی یـــا عــــدالـــت ؟!!
تنهایی
ღ♥ღ
دست بر شانه هایم میزنی تا تنهایی م را بتکانی ، به چه می
اندیشی ؟ تکاندن
برف از روی شانه آدم برفی
ღ♥ღ
بس که دیوار دلم کوتاه است ، هرکه از کوچه تنهایی ما می گذرد ،
به هوای هوسی
هم که شده ، سرکی می کشد و می گذرد
ღ♥ღ
آنکه مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت ، در این خانه ندانم به
چه سودا زد و رفت
،
خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد ، طعنه ای بر در این خانه تنها
زد و رفت
ღ♥ღ
ღ♥ღ
وصال در عشق بس چه دارد حیرانی ، من نگویم رسیدم به وصال ،
اما دیده ام ناله ی
عاشقی در تنهایی ، گریان سخن می گفت ، می کرد حق حق و بی
تابی ، ای
کاش می شد اینگونه عاشق شد
ღ♥ღ
کم نامه ی خاموش برایم بفرست / از حرف پرم گوش برایم
بفرست / دارم خفه می
شوم در این تنهایی / لطفا کمی آغوش برایم بفرست
ღ♥ღ
بیا مثل مرغان آشفته هجرت کنیم / افق را به مهمانی پونه دعوت
کنیم / بیا مثل
پروانه های غریب نیاز / به مهتاب شب های تنهایی عادت کنیم
ღ♥ღ
آنگاه که تنهایی تو را می آزارد ، به خاطر بیاور که خدا بهترین های
دنیا را تنها آفریده
ღ♥ღ
شمع و پروانه و بلبل همه جمع اند ، بی رحم ، بیا رحم به تنهایی
من کن
ღ♥ღ
دوستی اتفاق است ، جدایی رسم طبیعت ، طبیعت زیباست ، نه به
زیبایی حقیقت
،
حقیقت تلخ است ، نه به تلخی جدایی ، جدایی سخت است نه به
تلخی تنهایی
ღ♥ღ
هر قطره اشک نشان دل شکستگی است ، هر سکوت نشان تنهایی
است ، هر
لبخند نشان مهربانی است ، هر پیام نشانی از دل تنگی من برای تو
است
ღ♥ღ
هیچ کس ویرانیم را حس نکرد ، وسعت تنهایی م را حس نکرد ، در
میان خنده های
تلخ من ، گریه پنهانیم را حس نکرد
.
.
.
گر نخل وفا بر ندهد، چشم تری هست / تا ریشه در آب است، امید
ثمری هست
آن دل که پریشان شود از ناله ی بلبل / در دامنش آویز که با وی
خبری است . . .
.
.
.
از خرابی می گذشتم، منزلم آمد به یاد
دست و پا گم کرده ای دیدم دلم آمد به یاد . . .
.
.
گریه کردم اشک بر داغ دلم مرحم نشد / ناله کردم ذره ای از
دردهایم کم نشد
در گلستان بوی گل بسیار بوییدم ولی / از هزاران گل، گلی همچون
وفا پیدا نشد . . .
.
.
.
ناصحا، بیهوده میگویی که دل بردار از او ، من به فرمان دلم، کی
دل به فرمان من است ؟
.
.
دلی بستم به آن عهدی که بستی / تو آخر هر دو را با هم شکستی . . .
.
.
گفتم چشمم، گفت به راهش می دار
گفتم جگرم، گفت پر آهش می دار
گفتم که دلم، گفت چه داری در دل
گفتم غم تو، گفت نگاهش می دار . . .
.
.
.
از بس که شکسته، باز بستم توبه
فریاد همی کند ز دستم توبه
دیروز بتوبه ای شکستم ساغر
و امروز بساغری شکستم، توبه . . .
.
.
.
گفتمش: زیباترین لبخند چیست؟
گفت: لبخندی که عشق سربلند
وقت مردن بر لب مردان نشاند
خدایا اخه چرا من؟؟؟.......
تو کجایی سهراب
آب را گل کردند،چشم ها را بستند و چه با دل کردند
صبر کن سهراب
قایقت جا دارد؟منم از اهل زمین دلگیرم!
دختر تنها
هیچکس جوابی نداد همه ی کلاس یکباره ساکت شد همه به
گفت:لنا جان تو جواب بده دخترم عشق چیه؟
لنا با چشمای قرمز پف کرده و با صدای گرفته گفت:عشق؟
دوباره یه نیشخند زدو گفت:عشق... ببینم خانوم معلم شما
من تا مدتی پیش نمی دونستم که اونم منو دوست داره ولی یه
فهمیدم اون حتی قبل ازینکه من عاشقش بشم عاشقم بوده چه
عشنگی بود sms بازی های شبانه صحبت های یواشکی ما باهم
بودیم عاشق هم دیگه بودیم از ته قلب همدیگرو دوست داشتیم
برای هم می کردیم من چند بار دستشو گرفتم یعنی اون دست
خیلی گرم بودن عشق یعنی توی سردترین هوا با گرمی وجود
بشی عشق یعنی حاضر باشی همه چیزتو بهخاطرش از دست
یعنی از هر چیزو هز کسی به خاطرش بگذری اون زمان خانواده
باهم خوب نبودن اما عشق من بهم گفت که دیگه طاقت ندارم و
می زنه رفتم جلوی دست پدرم و گفتم پدر منو بزن اونو ول کن
کنم بذار بره بعد بهش اشاره کردم که برو اون گفت لنا نه من
دخترک
معلم عصبی دفتر رو روی میز كوبید و داد زد: سارا ...
معلم كه از عصبانیت شقیقه هاش می زد، تو چشمای سیاه و
مورد بچه بی انضباطش باهاش صحبت كنم!